حاج نعمت - بی پلاک حاج نعمت - بی پلاک
  • درباره یه بی پلاک

    بی پلاک
    حاج نعمت
    روزی در ذهنم نقش بست که خیلی کوچک بودم. هنوز خاطراتی از سیمایش در پس زمینه دلم خودنمایی می‏کند و همچون خاطراتی که از بهشت -قبل از اخراج خانواده مان- در وجودم غلیان می کند، آرام بخش آنات و لحظات تاریک زندگیم شده است. ...اما او هم همانند پدران دیگر زود پر کشید. خیلی زود. مثل همت مثل باکری مثل ناصر کاظمی مثل عبدالحسین برونسی مثل ... عجیب دوستش دارم این گمشته بی‏مزار را که امروزه مفقود الاثر می‏خوانندش. راست می‏گویند؛ چرا که نخواستیم بر دلمان تاثیری بگذارند.مفقود الاثر. ... و امروز به اسم او قلم می‏زنم ..:: حاج نعمت ::.. فامیلیش؟؟؟ اصلا مهم نیست.وقتی خودش عشق می‏کند با این فاطمی بودن ،این گمنامی،بگذار بگذریم. *********************** در اینجا: آنچه مورد نیاز مادحین است خواهید یافت. اشعار،سرود، و مراثی اهل بیت(علیهم السلام) که دارای غنای معنایی است به همت شاعر عزیز آقای رضا تاجیک جمع‏آوری می‏گردد. در این مجموعه تلاش شده تا آنچه مورد نظر پیر و مرادمان حضرت سید علی آقای خامنه ای دامه توفیقاته می‏باشد لحاظ شود. .::«تا چه قبول افتد و چه در نظر آید»::.
  •  پرچم بی پلاک


  •  پرچم عشاق











  •  اشتراک در وبلاگ


  •  

    بی پلاک
    بسی دانشمند که نادانی اش او را کشته و دانشی که به همراه داشته، وی را سودی نبخشیده است . [امام علی علیه السلام]
  • بررسى روایاتى درباره قیام پیش از ظهور حضرت مهدى(عج)قسمت3
    نویسنده: حاج نعمت دوشنبه 87/3/20
  •  11 ـ روایت عُمر بن حنظله
     عمر بن حنظله گوید: از امام صادق علیه‏السلام شنیدم که مى‏فرمود:
     پیش از قیام حضرت قائم (عج) پنج نشانه است: صیحه آسمانى، خروج سُفیانى، فرو رفتن (لشکر سفیانى در زمینى به نام بیداء)، کشته شدن نفس زکیّه و خروج یمانى.
     عرض کردم: فدایت شوم اگر یکى از خاندان شما پیش از وقوع این نشانه‏ها قیام کند، آیا ما با او قیام کنیم؟
     فرمود: نه(29).
     سند
     ازلحاظ سند، حسن و بلکه شهید ثانى آن را صحیح شمرده است(30).
     مُفاد
     1 ـ بیان نشانه‏هاى پیش از ظهور ولى عصر حجّة بن الحسن العسکرى (عج).
     2 ـ نهى از همراهى با هر قیامى به عنوان قیام قائم موعود، پیش از ظهور آن حضرت.
     
    12 ـ روایت مُعَلّى بن خُنَیس
     وى گوید: در زمانى که سیاه‏جامگان (یعنى طرفداران ابومسلم خراسانى) ظاهر شده بودند پیش از اینکه بنى عبّاس ظاهر شوند، من نامه عبدالسّلام بن نعیم(31) و سدیر و نامه‏هاى افراد دیگرى را به خدمت امام صادق علیه‏السلام بردم، (به این مضمون که:) ما پیش‏بینى مى‏کنیم که امر خلافت به شما واگذار شود، شما چه نظرى دارید؟
     امام علیه‏السلام نامه‏ها را به زمین زد و فرمود: اوه، اوه، من امام اینان نیستم، آیا نمى‏دانند که (براى رسیدن خلافت به ما خاندان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ) باید سفیانى کشته شود؟(32)
     مُفاد
     1 ـ بیان درک نادرست پیشنهاد کنندگان از اهداف و مقاصد سیاه‏جامگان که براى جلب توجّه و فریب افکار عمومى «الرّضا من آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله » را شعار خود قرار داده بودند.
     2 ـ بیان برخى از نشانه‏هاى قطعى ظهور حضرت مهدى (عج).
     
    13 ـ روایت اَنَس بن محمّد
     پدر انس بن محمّد از امام صادق علیه‏السلام از پدرانش علیهم‏السلام روایت مى‏کند که پیامبر گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در ضمن وصیّت به علىّ بن ابى طالب علیه‏السلام فرمود:
     اى علىّ! به راستى از جا کندن و برافکندن کوههاى استوار از برافکندن حکومتى که دوران آن به سر نیامده باشد آسان‏تر است(33).
     مُفاد
     بیان مشکلات مبارزه، آن هم با حکومتى که عمرش سپرى نشده باشد.
     
    14 ـ روایت ابن ابى عَبدون
     شیخ صدوق ابن بابویه در کتاب عُیون اخبار الرّضا علیه‏السلام ، بابى را تحت عنوان «سخنان حضرت رضا علیه‏السلام در باره زید بن علىّ بن الحسین» گشوده و از ابن عبدون از پدرش چنین نقل مى‏کند:
     زمانى که زید بن موسى بن جعفر علیهاالسلام ـ (معروف به زید النّار) را که در (سال 199 ه ق) در بصره خروج کرد و خانه‏هاى بنى العبّاس را آتش زده بود نزد مأمون عبّاسى بردند، مأمون جرم او را به‏خاطر برادرش، علىّ بن موسى الرّضا علیه‏السلام بخشید و به حضرت رضا علیه‏السلام گفت: اى ابالحسن! اگر برادرت قیام کرده و آنچنان کارهایى انجام داده درگذشته نیز زید بن علىّ قیام کرد و کشته شد و اگر به‏خاطر جایگاه تو نزد من نبود، او را مى‏کشتم؛ زیرا کارى که انجام داد کوچک نبوده است.
     حضرت‏رضا علیه‏السلام فرمود: اى‏امیرالمؤمنین(34)! برادرم زید را با زید بن علىّ مقایسه مکن؛ زیرا زید بن علىّ از علماى آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بود که براى خداوند عزّوجلّ غضب کرد و با دشمنان او جهاد کرد تا در راه او کشته شد.
     پدرم موسى بن جعفر علیهاالسلام برایم نقل کرد که از پدرش جعفر بن محمّد بن على علیهم‏السلام شنید که مى‏فرمود: خداوند عمویم زید را رحمت کند؛ زیرا او مردم را به رضا (و شخص پسندیده) از آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دعوت مى‏کرد و اگر پیروز مى‏شد، به آنچه مردم را بدان دعوت مى‏کرد وفا مى‏نمود، و با من درباره قیامش مشورت کرد و من به او گفتم: اى عمو! اگر راضى هستى که کشته شوى و در محلّه کُناسه(35) پیکرت به دار آویخته شود، این کار را انجام بده.
     پس از رفتن زید، امام صادق علیه‏السلام فرمود: واى بر کسى که فریاد کمک‏خواهى زید را بشنود و او را یارى نکند.
     مأمون گفت: اى ابا الحسن! آیا روایاتى در مذمّت کسى که به ناحق ادّعاى امامت کند وارد نشده است؟
     حضرت رضا علیه‏السلام فرمود: همانا زید بن علىّ ادّعاى ناحق نکرد، او با تقواتر از این بود که چنین کند، او مى‏گفت: شما را به شخص مَرضىّ و پسندیده از آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دعوت مى‏کنم.
     آن روایاتى که وارد شده در مورد کسى است که ادّعا کند منصوب از جانب خداست و مردم را به غیر دین خدا دعوت کند و آنان را بدون علم از راه خدا منحرف سازد (و گمراه کند)، ولى به خدا سوگند زید بن علىّ از (مجاهدان فى سبیل اللّه‏ و ) مخاطبان به خطاب این آیه بود(36): «وَ جَاهِدُوا فِى اللّه‏ِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبکُمْ».
     مُفاد
     1 ـ بیان منزلت و مقام زید بن علىّ بن الحسین علیهماالسلام و اینکه قیام او، جهاد در راه خدا بود.
     2 ـ زید بن علىّ، ادّعاى امامت نداشت، بلکه مردم را به شخص مرضى از آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرامى‏خواند.
     3 ـ اِخبار از آینده زید.
     4 ـ لزوم اجابت و کمک به درخواست زید، زمانى که فریاد کمک‏خواهى او را بشنوند.
     5 ـ نهى از پیروى مدّعیان دروغین امامت.
     
    15 ـ روایت ابى عبد اللّه‏ سیّارى
     وى از یکى از یارانش روایت کرده که در محضر امام صادق علیه‏السلام سخن از قیام کسى از آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به میان آمد.
     حضرت فرمود: همواره من و شیعیانم به خیر هستیم مادامى که مبارزى از آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قیام نماید. هر آینه دوست دارم مبارزى از خاندان پیامبر خروج و قیام کند و من هزینه زندگى افراد تحت تکفّل او را عهده‏دار باشم(37).
     سند
     اوّلاً روایت یاد شده «مُرسَل» است و راوى اصلى مشخّص نیست وروایت مُرسَل از انواع حدیثهاى ضعیف شمرده مى‏شود.
     ثانیا در رجال نجاشىّ ابو عبد اللّه‏ سیّارى یعنى احمد بن محمّد بن سیّار را ضعیف الحدیث و فاسد المذهب، معرفى کرده است(38).
     مُفاد
     روایت مزبور نه تنها از ادلّه عدم جواز قیام پیش از قیام جهانى حضرت مهدى (عج) نمى‏باشد، بلکه از ادلّه جواز آن محسوب مى‏شود.


  • از قلب شکسته ات برایم بنویس ( )
  • 6 ـ روایت سَدیر صیرفىّ
     سدیر بن حُکیم بن صُهیب صیرفىّ از امام صادق علیه‏السلام روایت مى‏کند که آن حضرت فرمود:
     اى سدیر! در خانه‏ات بنشین و چون پلاسى از پلاسهاى خانه باش (و از خانه بیرون مرو). مادامى که شب و روز آرام هستند، آرام باش، (امّا) هرگاه به تو خبر رسید که سُفیانى خروج کرد پس به سوى ما کوچ کن؛ هر چند با پاى پیاده(13).
     سند
     علاّمه مجلسى مى‏نویسد: سند آن حَسن یا مُوثّق است(14). در تنقیح المقال، سدیر را حَسن معرفى مى‏کند، ولى صاحب معجم رجال الحدیث(15)، وى را مُوثّق مى‏داند.
     بنابراین، روایت یاد شده از نظر سَند، معتبر است.
     مُفاد
     1 ـ بیان برخى از نشانه‏هاى پیش از ظهور ولىّ عصر(عج).
     2 ـ احتمال اینکه از قضایاى شخصى و به عبارتى ناظر به مورد خاص باشد؛ زیرا گر چه از ظاهر روایت یاد شده، لزوم سکون و سکوت تا زمان خروج سفیانى استفاده مى‏شود، امّا با توجّه به ویژگیها و حالات شخصى «سدیر» مشخص مى‏شود که وى هر چند داراى خلوص نیّت بود، لکن فردى احساسى بوده و صلاحیت و توان قیام موفّق و تشکیل حکومت دینى را نداشته است؛ زیرا درباره او از امام صادق علیه‏السلام روایتى نقل شده که آن حضرت فرمود: «سَدیر عصیدة بکلّ لون»(16)؛ سدیر به هر رنگى پیچیده است. و هنگامى که او و عبد السّلام بن عبد الرحمان به زندان افتادند، حضرت آزادى آنان را از خدا خواسته است و آزاد شدند(17).
     در اصول کافى، باب 100، فى قلّة عدد المؤمنین، حدیث شماره 4، روایتى نقل شده مبنى بر ایراد سدیر صَیرفى به امام صادق علیه‏السلام که چرا با وجود این همه یاران، قیام نمى‏کنى، و پاسخ حضرت که اگر هفده نفر شیعه مى‏داشتم قیام مى‏کردم.
     گفت‏وگوى امام صادق علیه‏السلام بـا سَدیر صیرفىّ
     از سدیر صیرفىّ روایت شده که مى‏گوید: بر امام صادق علیه‏السلام وارد شدم و گفتم: به خدا سوگند نشستن براى شما روا نیست.
     حضرت در پاسخ فرمودند: چرا؟
     گفتم: به دلیل بسیارى دوستان، شیعیان و یاران شما. به خدا سوگند اگر امیرالمؤمنین علیه‏السلام به اندازه شما شیعیان، یاران و دوستان داشت قبیله‏هاى تیم و عَدىّ (یعنى قبیله ابوبکر و عمر) در حق خلافت او طمع نمى‏کردند.
     فرمود: اى سدیر! امید است چه تعدادى باشند؟
     گفتم: صد هزار.
     فرمود: صد هزار؟
     گفتم: آرى و (بلکه) دویست هزار.
     فرمود: دویست هزار؟
     گفتم: آرى (شاید) نصف دنیا.
     (آن گاه به دنبال این گفت‏وگو، با هم به محلى در نزدیکى مدینه به نام «ینبع» رفتند و در آنجا بچه‏اى بود که چند بزغاله را مى‏چرانید) حضرت به سدیر فرمود:
     اگر به تعداد این بزغاله‏ها شیعه مى‏داشتم، نشستن برایم روا نبود...
     سدیر مى‏گوید: بزغاله‏ها را شمردم، (دیدم) هفده رأس است(18).
     
    7 ـ روایت ابى المُرهَف
     ابوالمرهف از امام باقر علیه‏السلام روایت مى‏کند که آن حضرت فرمود:
     گرد و غبار بر سر کسى نشیند که آن را برانگیخته است (هر کس فتنه‏اى به پا کند زیانش بیش از دیگران به خود او مى‏رسد)(19). محاضیر، هلاک شدند.
     عرض کردم: فدایت گردم محاضیر چه کسانى هستند؟
     فرمود: شتابزدگان (و تندروان). هلا آنان (یعنى حاکمان جور و مخالفان شما) کسى را زیر نظر مى‏گیرند و تعقیب مى‏کنند که در معرض دید آنان باشد (یا متعرض حکومت آنان شود)، سپس فرمود: اى ابوالمُرهف! آنان قصد مصیبت و گزندى به شما نکنند مگر اینکه خداوند عزّوجلّ براى آنان سرگرمى پیش آورد (که مانع اجراى نقشه شوم آنان گردد).
     آن گاه امام باقر علیه‏السلام (با حال تفکر) چشم به زمین دوخت و فرمود: اى ابوالمرهف!
     عرض کردم: بلى.
     فرمود: آیا گروهى را دیده‏اى که جان خود را در راه خدا وقف کرده باشند و خداوند براى آنان گشایشى قرار نداده باشد؟ آرى به خدا سوگند که قطعا براى آنان گشایشى قرار خواهد داد(20).
     سند
     روایت یاد شده از نظر سند، بر حسب نظر علاّمه مجلسى رحمه‏الله در مرآة العقول ضعیف است.
     مُفاد
     1 ـ نهى از شتابزدگى و تندروى براى قیام.
     2 ـ عنایت و گشایش الهى شامل حال کسانى مى‏شود که جان خود را در راه خدا وقف کرده باشند.
     
    8 ـ روایت فضل کاتب
     فضل بن سلیمان کاتب گوید: من در حضور امام صادق علیه‏السلام بودم که نامه‏اى از ابومسلم خراسانى براى او آمد، حضرت به آورنده نامه فرمود:
     براى نامه تو جوابى نیست، از پیش ما بیرون برو.
     پس ما شروع کردیم با یکدیگر محرمانه سخن گفتن، امام علیه‏السلام فرمود:
     اى فَضل! چه سخنى آهسته و محرمانه مى‏گویید؟ همانا خداوند عزّوجلّ به سبب شتاب بندگان، شتاب نمى‏کند. هر آینه از جا کندن کوه آسان‏تر است از برافکندن و سرنگون کردن حکومتى که عمرش به سر نیامده است.
     آن گاه فرمود: راستى فلان پسر فلان تا به هفتمین نفر از فرزندان فلان (منصور عبّاسى) رسید (که اینان به حکومت مى‏رسند).
     عرض کردم: قربانت گردم، پس نشانه میان ما و شما (براى خروج شما و قیام) چیست؟
     فرمود: اى فضل! از جاى خود حرکت مکن تا اینکه سفیانى خروج کند، پس هرگاه سفیانى خروج کرد، به سوى ما روى آورید ـ این جمله را سه بار تکرار کرد ـ و این از نشانه‏هاى حتمى (ظهور حضرت ولیّعصر امام قائم(عج) ) است(21).
     سند
     در مرآة العقول(22) آمده است که حدیث مزبور «موثّق» است، ولى در تنقیح المقال(23)، فضل بن سلیمان کاتب را امامى مجهول الحال معرفى مى‏کند.
     یادآور مى‏شود که وى کاتب دربار منصور عبّاسى و پسرش مهدى عبّاسى، و عهده‏دار حساب ثبت و ضبط خراج و مالیاتها بوده است(24)
     مُفاد
     1 ـ فراهم نبودن شرایط زمانى براى امامت امام صادق علیه‏السلام و لذا نقل شده که آن حضرت در پاسخ به نامه ابومسلم مَروزى فرموده است:
     «ما أنت من رجالى و لا الزّمان زمانى»(25)؛ نه تو از یاران منى و نه زمانه زمانه من است.
     2 ـ نهى از شتابزدگى براى قیام.
     3 ـ بیان خبر غیبى که هفت تن از تبار منصور عبّاسى حکومت خواهند کرد.
     4 ـ بیان برخى از نشانه‏هاى قطعى ظهور ولىّ عصر(عج).
     
    9 ـ روایت ابو بَصیر
     ابو بصیر از امام صادق علیه‏السلام روایت مى‏کند که آن حضرت فرمود:
     هر پرچمى که پیش از قیام حضرت قائم(عج) برافراشته شود، صاحب آن طاغوت است که در مقابل خداوند عزّوجلّ پرستش مى‏شود(26).
     سند
     سلسله سند روایت مزبور، همان‏گونه که علاّمه مجلسى رحمه‏الله نوشته موثّق(27) و معتبر است.
     مُفاد
     نهى از همراهى با پرچمى که داراى دعوت نفسانى باشد؛ زیرا با توجّه به فقره پایانى روایت شماره 456 روضة الکافى: «من رفع رایة ضلالةٍ فصاحبها طاغوتٌ» اطلاق روایت یاد شده بر حسب مقتضاى جمع عرفى باید مقید شود و بنابراین هر کسى که پرچم ضلالت و گمراهى برافرازد و داعیه نفسانى داشته باشد، صاحب آن طاغوت است، نه کسى که به حق و حکم الهى دعوت مى‏کند.
     
    10 ـ روایت مالک بن اَعیَن
     مالک بن اعین جهنىّ گوید: از امام باقر علیه‏السلام شنیدم که مى‏فرمود:
     هر پرچمى که پیش از قیام حضرت قائم علیه‏السلام برافراشته شود، صاحب آن طاغوت است(28).
     مُفاد این روایت نیز همچون روایت ابو بصیر است که نگاشته شد.


     نویسنده: عبدالکریم عبداللّهى*

     از جمله موضوعات دینى که مورد اختلاف است و دستاویزى براى مخالفان حکومت اسلامى شده، روایاتى است که قیام و اقدام به تشکیل حکومت را در زمان غیبت حضرت حجة بن الحسن عجّل اللّه‏ُ فَرجه نهى مى‏کند. البته این موضوع از ابعاد مختلف باید مورد بررسى و ارزیابى قرار گیرد، چنان که مرجع عالى‏قدر امام خمینى ـ اعلَى اللّه‏ مقامه ـ در باب ضرورت تشکیل حکومت اسلامى و اجراى احکام الهى در عصر غیبت بحثى مستوفى در کتاب ولایت فقیه کرده‏اند.
     امّا نویسنده که به مناسبت نیمه شعبان 1424 این مختصر را تقدیم مى‏کند، تنها از منظر روایات به آن مى‏پردازد و اخبارى که در مجامع حدیثى آمده مطمح نظر قرار داده، به ارائه و نقد آنها اقدام مى‏کند.
     مرجع عمده نویسنده کتاب شریف وسائل الشیعه است که در باب سیزدهم از ابواب «جهادُ العدوّ و ما یناسبه» هفده روایت تحت عنوان «بابُ حکم الخروج بالسیف قبل قیام القائم علیه‏السلام » ذکر کرده. همچنین در مستدرک الوسائل، باب دوازدهم، چهارده حدیث ذیل همین عنوان نقل شده است. این روایات معمولاً مستمسک بعضى براى اعتقاد به سکوت و سکون در برابر طاغوتها و مظالم حکّام جور، و عدم جواز قیام و اقدام براى اقامه عدل و استقرار حکومت دینى در حد وظیفه، پیش از ظهور حضرت مهدى (عج) مى‏باشد. از این‏رو مناسب است که این گونه روایات ـ به ترتیبى که در وسائل الشیعه آمده ـ مورد بررسى قرار گیرد، و در پایان مقال، مطالب مستفاد از آنها جمع‏بندى و عرضه شود.
     
    1ـ روایت عیص(1) بن قاسم
     وى گوید: از امام صادق علیه‏السلام شنیدم که مى‏فرمود:
     بر شما باد به تقواى خداى یکتا که شریکى ندارد، مواظب (کارهاى) خودتان باشید، به خدا سوگند، مردى که براى گوسفندان خود چوپانى دارد، هرگاه چوپان دیگرى بیاید که (در کار چوپانى) داناتر از چوپان اوّلى باشد، گوسفندان را به داناتر مى‏سپارد.
     به خدا سوگند اگر هر یک از شما داراى دو جان بود تا با یکى نبرد مى‏کرد و تجربه مى‏آموخت و با دیگرى مى‏ماند و تجربه آموخته را به کار مى‏بست(2)، [خوب بود] ولى آدمى یک جان بیشتر ندارد، همین که یک جان (بیرون) رفت، به خدا سوگند، جاى توبه (و بازگشت و جبران خطا نیز) از دست رفته است. پس شما سزاوارتر و بهتر مى‏توانید براى خود (آنچه خیر و صلاح است) انتخاب کنید.
     هرگاه کسى از ما خاندان (براى قیام) نزد شما آید، مواظب باشید که براى چه هدف و منظورى قیام مى‏کند.
     نگویید «زید (بن علىّ علیه‏السلام ) خروج کرد (پس براى ما هم خروج، جایز است)؛ زیرا «زید» شخص دانا و راستگویى بود و شما را به (حاکمیّت) خودش دعوت نمى‏کرد، (بلکه) او شما را به رضاى آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله (یعنى به شخص مرضىّ از آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ) دعوت مى‏کرده و اگر پیروز شده بود قطعا به آنچه شما را بدان فرا خوانده بود (یعنى به شخص پسندیده از آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ) وفادار بود.
     جز این نبود که او به قدرت متمرکزى (مانند حکومت بنى امیّه که آماده دفاع بود) شورید تا آن را بشکند.
     امّا آن کس که امروز از خاندان ما خروج کند (مانند محمّد بن عبد اللّه‏ محض) شما را به چه چیز (و عنوانى) فرا مى‏خواند؟
     آیا به همان (شخص) مرضىّ از آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ؟ که ما آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شهادت مى‏دهیم (یا شما را گواه مى‏گیریم) که به آن راضى نیستیم. او که امروز تنها و بى کس است نافرمانى ما را مى‏کند، پس هنگامى که پرچمها و بیرقها را به دنبال خود ببیند، سزاوارتر است که سخن ما را نشنود.
     به خدا سوگند صاحب الأمر (و رهبر) شما نیست مگر کسى که بنى فاطمه علیهاالسلام با او اجتماع کنند، هرگاه فرزندان فاطمه علیهاالسلام بر او گرد آیند و ماه رجب بود پس با نام خداى عزّوجلّ (به قیام) روى آورید، و چنانچه خواستید تا ماه شعبان به تأخیر اندازید زیانى ندارد و اگر هم خواستید تأخیر بیندازید تا روزه ماه رمضان را در میان خانواده‏هاى خود بگیرید، پس شاید موجب نیروى بیشترى براى شما باشد و خروج سُفیانى به عنوان نشانه کافى است(3).
     سند
     همان‏گونه که علاّمه مجلسى رحمه‏الله در کتاب شریف مرآة العقول(4) نوشته است سند روایت یادشده «حَسن» و معتبر است.
     مُفاد
     1 ـ لزوم دقّت کامل در انتخاب رهبرى؛ زیرا همان‏طورى که به حکم عقل فطرى باید براى نگهدارى گوسفندان دقت کرد تا بهترین چوپان انتخاب شود، براى انتخاب رهبرى که حفظ کیان اسلام و شئون مسلمانان بسته به آن است به طریق اولى باید دقّت کرد.
     2 ـ تجلیل از مقام زید بن علىّ بن الحسین علیهماالسلام و تأیید قیام آن جناب و اینکه براى دفاع از حق خروج کرده بود.
     3 ـ علّت شکست قیام آن‏جناب، آن گونه که علاّمه مجلسى از عبارت «إلى سلطانٍ مجتمعٍ» استفاده کرده(5)، انسجام و تمرکز قدرت بنى امیّه و آمادگى براى دفاع بود.
     4 ـ نهى از همراهى با جاه‏طلبان و قیامهاى نفسانى.
     5 ـ بیان برخى از نشانه‏هاى ظهور حضرت مهدى (عج).
     
    2 ـ روایت دیگر عیص بن قاسم
     وى گفت: از امام صادق علیه‏السلام شنیدم که مى‏فرمود:
     بر شما باد به تقواى الهى، مواظب خودتان باشید؛ زیرا سزاوارترین کسى که باید مواظب آن باشید خود شما هستید؛ هرگاه براى یکى از شما دو جان بود که یکى را مقدّم مى‏داشت و تجربه مى‏آموخت و با دیگرى به استقبال توبه مى‏رفت (خوب) بود، ولى آدمى یک جان دارد که هرگاه برود، به خدا سوگند، توبه (نیز) رفته است.
     اگر از خاندان ما (مانند محمّد بن عبد اللّه‏ محض) به سراغ شما آمد تا شما را به شخص پسندیده از آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فراخواند، پس ما شما را گواه مى‏گیریم که راضى نیستیم؛ امروز در حالى که او تنها و بى کس است از ما فرمان نمى‏برد، چه رسد به زمانى که پرچمها و بیرقها برافراشته شود (و داراى اعوان و انصار باشد)(6).
     مُفاد
     در باره مفاد این روایت به مفاد روایت پیشین مراجعه شود که تفصیلاً نگاشته شد.
     
    3 ـ روایت مَرفوعه رِبْعی
     ربعى بن عبد اللّه‏ بن جارود از امام سجّاد زین العابدین علىّ بن الحسین علیهم‏السلام روایت مى‏کند که آن حضرت فرمود:
     به خدا سوگند هیچ یک از ما (خاندان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ) پیش از ظهور حضرت قائم علیه‏السلام خروج نمى‏کند مگر اینکه مَثَل او همچون جوجه‏اى است که پیش از محکم شدن بالهایش از آشیانه خود پرواز کند (و به زمین بیفتد)، پس کودکان او را بگیرند و با او بازى کنند (و بازیچه دست بچه‏ها شود)(7).
     عین مضمون روایت یاد شده در کتاب غیبت نُعمانى نیز از امام باقر علیه‏السلام نقل شده است(8).
     سند
     روایت یاد شده از نظر سند مرفوع است؛ یعنى روایتى که منتسب به معصوم باشد؛ هر چند یک یا چند تن از وسط یا آخر سلسله سند افتاده و به رفع آن تصریح شده باشد. بنابراین، روایت یاد شده از اقسام روایات مُرسل شمرده مى‏شود(9) که از انواع روایات ضعیف است.
     مُفاد
     1 ـ احتمال اِخبار از غیب.
     2 ـ احتمال اینکه مراد از واژه «مِنّا» خصوص امامان معصوم دوازده‏گانه باشد که قیام هر یک از آنان پیش از ظهور حضرت مهدى (عج) به سبب فراهم نبودن شرایط از عِدّه و عُدّه و فقدان امکانات لازم، به شکست خواهد انجامید.
     
    4 ـ روایت متوکّل بن هارون
     وى از امام صادق علیه‏السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود:
     هیچ یک از ما اهل بیت تا روز قیام قائم ما (حجة بن الحسن العسکرى عج) براى جلوگیرى از ستمى یا براى به پا داشتن حقّى خروج نمى‏کند، مگر اینکه بلا و آفتى او را ریشه‏کن کند و قیام او بر اندوه ما و شیعیان ما بیفزاید(10).
     مُفاد
     1 ـ احتمال آنچه در روایت مرفوعه ربعىّ نگاشته شد.
     2 ـ احتمال «تقیّه» در شرایط اختناق سیاسى حکومت مخوف عباسیان.
     
    5 ـ روایت ابى الجارُود
     ابوالجارود زیاد بن مُنذر گوید: از امام باقر علیه‏السلام شنیدم که مى‏فرمود:
     هیچ یک از ما خاندان نیست که ظلم و ناروایى را دفع و مردم را به حق دعوت کند مگر اینکه گرفتارى او را به زانو درآورده تا اینکه گروهى که شاهد در جنگ بدر بودند قیام کنند؛ گروهى که کشتگانشان به خاک سپرده نشود و مجروحانشان مداوا نگردد.
     عرض کردم: منظور از این گروه چه کسانى است؟
     فرمود: فرشتگان(11).
     روایت دیگرى نیز مشابه روایت مزبور در غیبت نعمانى(12) آمده است.
     مُفاد
     در فرض اعتبار و صحّت سند، اوّلاً مُفاد آن همان است که در روایات مشابه یاد شده، مانند روایت مرفوعه ربعىّ نگاشته شد.
     ثانیا ممکن است ناظر به فراهم نبودن شرایط خاص زمانى مانند فقدان امکانات لازم براى قیام جهانى که مؤیّد به تأییدات الهى چون فرشتگان است باشد.
     ثالثا با توجّه به اینکه ظهور این گونه روایات، با قواعد کلّى اسلامى و ادلّه قطعى جهاد دفاعى، امر به معروف و نهى از منکر و نیز با ضرورت دفاع از حریم اسلام و شئون مسلمانان مخالف مى‏باشد در صورت تعارض باید از ظهور این روایات، صرف نظر کرد.


    <   <<   41   42   43   44   45   >>   >